کتاب “چرا کار میکنیم؟” نوشته “بری شوارتز” اولین کتابی است که توسط موسسه افق اندیشه سینا همزمان با مراسم افتتاحیه در اختیار عموم مردم قرار گرفت. اهمیت این کتاب در چیست؟
«اگر میخواهید کسی را به کار بگیرید- دانشجو، مسئول دولتی، حتی بچه خودتان- باید کاری کنید که برای او مقرون به صرفه باشد».
هدف کتاب حاضر زیر سوال بردن ادعای همین جمله یا حداقل توسعه مفهومی اصطلاحی است که آن را «مقرون به صرفه بودن کار» نام میدهد. این اشتباهی است که عموما توسط مدیران و در محیطهای کسب و کار رخ میدهد و نتیجه آن خالی شدن افراد از انگیزههای واقعی است. در واقع ادعای کلیدی کتاب حاضر این است که درآمد و مشوقهای مادی، تنها یکی از معیارها یا روشهای کسب رضایت شغلی بالا است.
از دیدگاه نویسنده «جریمهها باعث میشود آنچه قبلا رفتاری مرتبط با اخلاق محسوب میشد عاری از اخلاق شود و این کاری است که مشوقها در کل میتوانند انجام دهند. آنها میتوانند این سوال را که آیا این درست است یا غلط به «آیا میارزد؟» تبدیل کنند». نویسنده کتاب با ارائه نمونههایی واقعی از عملکرد افراد در سازمانها، سه چشمانداز متفاوت به مفهوم کسب را پیش مینهد: کار به عنوان ضرورت، کار به عنوان حرفه و کار به مثابه رسالت.
برشهایی از کتاب “چرا کار میکنیم؟”
«چرا کار میکنیم؟ چرا به جای اینکه زندگیمان را مدام سرشار از ماجراجویهای هیجانانگیز کنیم، هر روز صبح خود را از رختخواب بیرون میکشیم؟ چه سوال احمقانهای. خب ما کار میکنیم برای گذران زندگی. درست است، اما همین و بس؟ البته که نه. وقتی از افرادی که خود را در کارشان غرق کردهاند بپرسیم چرا چنین میکنید، تقریبا هیچگاه پول به عنوان اولین عامل مطرح نمیشود. فهرست دلایل غیرپولی افراد برای انجام کارشان بلندبالا و شنیدنی است».
«همانگونه که پیتر وار، متخصص روانشناسی کار، خاطرنشان کرده است، برای اینکه از کارمان احساس رضایت کنیم، باید هدفمان را باور داشته باشیم». صفحه 32
«تفاوتهای افراد در نحوه برخوردشان با کار به نگرشی مرتبط است که با خود به محل کار میآورند: اینکه کیستند، نه اینکه کارشان چیست». صفحه 33
مهمتر اینکه کتاب حاضر عملکرد مطلوب در محیط کار را منوط به وجود محیط کاری مطلوب یا ایدهآل نمیکند: «نیازی نیست در سازمانی که جان انسانها را نجات میدهد کار کنید تا بتوانید معناداری و هدفمندی را به دست آورید؛ فقط کافی است به کاری مشغول باشید که زندگی انسانها را راحتتر کند». صفحه 38
علاوه بر موارد بالا کتاب به چرخه معیوب عقبافتادگی سازمان ها اشاره میکند و از آن به یک مارپیچ پایینرو تعبیر مینماید: «شرکت به دلیل سود کم، هزینههای زیاد و خدمات مشتریان ضعیف دچار مشکل میشود. این مسئله خود به تلاشهایی برای کاهش هزینهها منجر شده و شرکت را ضعیف و ناتوان میکند: آموزش کمتر، کاهش حقوقها، اخراج، پارهوقت شدن کارکنان، قطع استخدام و ارتقای شغلی. این تغییرات منجر به کاهش انگیزه کار، کاهش تلاش، حتی خدمات مشتریان بدتر، رضایت شغلی کمتر و هزینههای بیشتر میشود که به نوبه خود باعث مشکلات بیشتری برای مجموعه خواهد شد». صفحه 45
پینوشت:
کتاب حاضر در چهار فصل مطالبی را پیرامون کسب و کار ارائه میدهد.
- فصل اول: منطق نادرست
- فصل دوم: وقتی کار خوب است
- فصل سوم: چگونه کار خوب بد می شود: مقررات و مشوق ها در مقابل شرافتمندی
- فصل چهارم: فناوری اندیشه




